کد خبر : ۲۲۲۱۳۲ تاریخ خبر: ۱۳۹۵/۱۱/۳۰ ساعت ۱۲:۴۷


حاکمیت با سیاست ورزی جدی اصلاح طلبان مخالف نیست / نقدی بر مقاله محمد جواد روح

محمد جواد روح برادر فرهیخته در مقاله ای از فروکاستن راهبرد کلان "آشتی ملی" اصلاح طلبان به سطح بازی با الفاظ انتقاد کرده است. اما در توجیه انتقاد خود دلایلی ذکر کرده که در ادامه، نقد خود را نسبت به آن مطرح خواهم کرد.

 حاکمیت با سیاست ورزی جدی اصلاح طلبان مخالف نیست / نقدی بر مقاله محمد جواد روح

جناب روح در ابتدا پاسخ حاکمیت در مواجهه با ایده آشتی ملی را منفی قلمداد کرده که البته به زعم حقیر این گونه به نظر نمی رسد و برداشت بسیاری از تحلیلگران اصلاح طلب و اصولگرا از سخنان مقام معظم رهبری نیز  مبتنی با مخالفت ایشان با این طرح نیست.

اما به هر تقدیر برخی معتقدند به طور کلی جریان حاکم با حضور و کنشگری جدی اصلاح طلبان در عرصه سیاسی مخالف است و این مخالفت را صرفا معلول اقدامات اصلاح طلبان پس از سال ۸۸ نمی دانند بلکه توقیف مطبوعات، رد صلاحیت چهره های اصلاح طلب و محاکمه شخصیت های برجسته این جریان در دهه ۷۰ و ابتدای دهه ۸۰ را مصادیقی در جهت مخالفت بنیادی جریان حاکم با کنشگری فعال و گسترده اصلاح طلبان می دانند.

در پاسخ به این استدلال این سوال مطرح می شود که آیا سیاست ورزی کلان جریان اصلاح طلب در مختصات سیاسی نظام در بازه زمانی دهه های ۷۰ و ۸۰ تحت یک گفتمان مشخص و شفاف ذیل نظام تعریف می شد یا به خصوص پس از انتخابات ۷۶ و قدرت گرفتن مجدد چپ اسلامی، برخی سیاست مداران اصلاح طلب ردای روشنفکری و روشنفکران لباس سیاست به تن کرده و این گونه سیاست ورزی خردورزانه مبتنی بر گفتمانی شفاف و شاخص در پستوی خانه ها رها شد؟
 
اساساً تلفیق فلسفه روشنفکری و فلسفه سیاسی در یک جریان ‌سیاسی اجتماعی می‌تواند تابع آسیب پذیری آن را اکیداً صعودی نماید. چرا که ‌روشنفکران طبعاً و در ذات خود ملتزم به فلسفه ایده آلیستی بوده و خود را پایبند ‌به بیان حقیقتی که در مختصات سیاسی یک نظام می‌تواند رادیکال باشد می‌دانند، در حالی که یک سیاست مدار در میدان عینی سیاست ملتزم به فلسفه ‌رئالیسم یا «واقع گرایی» بوده و خود را ملزم به پایبندی به منافع و مصالح می‌داند.

بدیهی است جمع و ادغام این دو فلسفه، منشأ بسیاری از محدودیت‌ها در روابط اصلاح طلبان ‌با حاکمیت و البته گسست در رابطه دو سویه ملت-دولت در مفهوم کلان خود می‌شود. قدر مسلم این امر یک اشتباه استراتژیک بوده که تبدیل به پاشنه آشیل دوم خردادی ها شد.

بنابراین توقیف مطبوعات، رد صلاحیت ها، محاکمه شخصیت های اصلاح طلب و به طور کلی تنگ کردن عرصه برای جریان اصلاحات، واکنش متقابل و قابل پیش بینی جریان حاکم در مواجهه با تزهای رادیکال و تلاش برای عملیاتی کردن آن ها توسط اصلاح طلبان بود. به واقع اگر جریان اصلاحات در جایگاه جریان حاکم قرار داشت، چه تصمیمات و سیاست هایی در مواجهه با جریان مقابل اتخاذ می نمود؟ گواه های تاریخی در این زمینه در دهه ۶۰ موجود است.

در نتیجه نمی توان ادعا کرد حاکمیت به طور کلی با سیاست ورزی جدی و کنشگری فعال جریان اصلاحات در عرصه سیاسی مخالف است. باید عمیقا باور کنیم هر معلولی، علتی دارد. قدر مسلم در قبال رفتار رادیکال در عالم سیاست، رافت و مهربانی پاسخی در خور نخواهد بود.

جناب روح و همفکرانشان معتقدند جریان اصلاحات به جای یافتن راهکارهای ساده انگارانه(بخوانید طرح اخیر اصلاح طلبان مبتنی بر گفتگو و همبستگی ملی)، باید به تحکیم و تقویت موقعیت اجتماعی خود و افزایش وزن درون ساختار سیاسی روی آورد، در این صورت جریان مقابل به ناچار سهمی از تاثیرگذاری بر مناسبات را به اصلاح طلبان واخواهد گذاشت.

در پاسخ باید گفت اتفاقا در سال های ۷۶ تا ۸۴ اصلاح طلبان موقعیت اجتماعی بی نظیری نداشتند و همچنین با در اختیار داشتن دو قوه مجریه و مقننه از وزن قابل توجهی درون ساختار سیاسی برخوردار بودند. اما توقیف مطبوعات، رد صلاحیت ها و قس علی هذا در همین دوران بسیار بود که البته دلایل وقوع آن در بالا ذکر شد.
بنابراین تحکیم و تقویت موقعیت اجتماعی اصلاح طلبان و تلاش برای افزایش وزن درون ساختار سیاسی، لازم و ضروری می باشد اما کافی نیست. آن چه مهم تر می نماید، نوع سیاست ورزی، کنش و واکنش و نحوه تعامل این جریان در مواجهه با توازن قوا و آرایش و مناسبات نیروهای تصمیم گیر و تصمیم ساز حاکمیت است.

سید محسن امامی فر 

برچسب ها: سيد محسن امامي آشتي ملي