کد خبر : ۲۲۲۰۷۶ تاریخ خبر: ۱۳۹۵/۱۱/۱۷ ساعت ۱۰:۵۹
سرگذشت تنها مسیحی دزفول
تنها آرزویم این است که جای خواب و غذای مناسبی بتوانم داشته باشم/ دزفول را بسیار دوست دارم
به گزارش خبرنگار شبکه خبری دز(دز ان ان) تفاوت از سر و رویش می بارد. درنگاه اول محال است باورکنی این پیرمرد با موهای جوگندمی با لباس های مرتب و چهره بسیار آراسته و بیان دلنشینش کارتن خواب است.
صحبت از «موسیو هاروت اروجیان سنگبارانی» کارتن خواب ۷۰ ساله و مسیحی ارمنی است که سالهاست خیابان های دزفول به حضورش عادت کرده اند، عادتی که به مردم هم رسیده بگونه ای که کمترکسی است نشانی ظاهری موسیو را به وی بدهی و او را نشناسد و یا ندیده باشد.
موسیو درتمام این سالها خانه اش خیابان های دزفول بوده و دلخوشی اش همصحبتی و نشست و برخاست های کوتاه و چند دقیقه ای با مردمان و بویژه کاسبانی است که در اطراف پاتوق موسیو حضورو سکونت دارند.
مسیحی کارتن خوابی که سالهاست نجیبانه با تنهایی پیوند دوستی برقرار کرده و چشمانش خواب درخانه را ندیده وتمام دغدغه روزانه اش داشتن هزینه ای برای حساسیت بزرگ زندگی اش یعنی بهداشت و آراستگی ظاهرش است، حساسیتی که موجب نقض تصورات آدم ها نسبت به کارتن خوابها شده است.
درروزهایی که کارتن خوابی بعنوان یک معضل دردناک و نگران کننده درکشور روبه افزایش است و به یکی از مسائل مهم جامعه امروزی تبدیل شده به گفت وگو با این کارتن خواب ارمنی و دوست داشتنی پرداخته ایم که ظاهرش گویای تمام تفاوت هایش با دیگر کارتن خواب هااست و شرایط کارتن خوابی اش موجب نشد تا هیچگاه درراه های خطرناک از جمله اعتیاد و یا دیگر ناهنجاری ها پا بگذارد.
کارتن خوابی ارمنی که حسرت تمام ثانیه های برباد رفته زندگی اش از نگاهش پیداست اما سعی می کند این حسرت بزرگ را درپشت لبخندهای تلخش پنهان و به این جمله بسنده کند که «گذشته دیگر بازنمی گردد»
موسیو هاروت اروجیان مصاحبه خودرا اینگونه آغاز می کند: اصالتا ارمنی هستم اما در اصفهان متولد شده ام.در کودکی پدرم و مادررا ازدست دادم و یک خانواده ارمنی در همان اصفهان سرپرستی من را بر عهده گرفتند.
وی می افزاید: حدود سال ۴۲ تمامی بستگانم که در ایران حضور داشتند به ارمنستان بازگشتند و من همچنان تحت پوشش آن خانواده ارمنی بودم تااینکه پس از پایان دوره سربازی مسیر زندگی ام تغییر کرد و به دنبال یک زندگی مستقل رفتم.
موسیو هاروت که دیپلم برق دارد به تلاش های ناموفقش برای بازگشت به ارمنستان در آن سالها اشاره می کند و می گوید: پس از سربازی تا سالها در شرکت های خصوصی ارمنی ها در تهران و اصفهان کار کردم تااینکه دست سرنوشت من را به خوزستان و اهواز کشاند.در اهواز تمامی مدارکم از جمله گواهینامه و مدارک تحصیلی به سرقت رفتند و هیچ پول و مدرکی هم نداشتم و نمی دانستم چه باید بکنم ، بمن گفتند برو دزفول مردم خوبی دارد و به تو کمک می کنند و من این شهر را برای ادامه زندگی ام انتخاب کردم ضمن اینکه بعدها موفق به اخذ کارت ملی و شناسنامه المثنی شدم.
۲۰ سال حضور در دزفول
این کارتن خواب ارمنی سابقه حضورش در دزفول را بیش از ۲۰ سال می داند و می افزاید: عمدتا در حوالی میدان شیخ انصاری حضور دارم و در تمام این سالها با بسیاری از مردمان دزفول بویژه کاسبان و مغازه داران رفیق شده ام بگونه ای که اکنون خیلی ها من را می شناسند.
وی که با نام بردن و گفتن خاطراتش با بسیاری از مردمان و حتی مسئولان دزفول، شهرتش را نمایان می کند، تصریح می کند: حدود ۱۰ سال است که تحت پوشش اداره بهزیستی دزفول هستم و ماهیانه ۵۳ هزار تومان دریافت می کنم که در واقع تنها منبع اداره زندگی ام است که البته هنوز مستمری این ماه به حسابمان واریز نشده است.
موسیو هاروت با بیان سختی های زندگی و چگونگی گذراندن زندگی اش با این ۵۳ هزار تومان، ادامه می دهد: هربار که از دستگاه کارت خوان استفاده میکنم مبلغ صد تومان بعنوان کارمزد ازحسابم کم می شود که این موضوع خیلی مراآزار می دهد چرا که بااین همه مشکل، آن صد تومان نیز برای من ارزشمند است.
وی عنوان می کند: مردم و برخی خیرین نیز گاه گداری در حدی که بتوانم صبحانه یا نانی خریداری کنم و زندگی روزه مره ام را بگذرانم کمکم می کنند هرچند من صرفا صبحانه و ناهار می خورم و سالهاست که مطلقا شام نمی خورم.
عاشق آراسته بودنم
این کارتن خواب که یکی از پاتوق هایش دراین سالها کتابخانه علامه مخبر بوده، درخصوص ظاهر بسیار آراسته و مرتبش نیز توضیح می دهد: بشدت به مسائل بهداشتی و نظم اهمیت می دهم بطوریکه تقریبا هرروز بگونه ای استحمام می کنم و یا اگر پولداشته باشم به حمام عمومی میروم اگر هم نه دربرخی مکان ها که آب و مواد شویینده باشد سرم را شست و شو می دهم ضمن اینکه روزانه نیز در سرویس بهداشتی کتابخانه مخبر صورتم را اصلاح می کنم و روزی نیست که به ظاهرم اهمیت ندهم چرا که بسیار به رعایت بهداشت وتمیزی علاقه دارم.
موسیو هاروت ادامه می دهد: همین آراستگی ظاهرم موجب شده تا بسیاری از مردم ومسئولان من را بشناسند و به من احترام بگذرانند اما حقیقت این است که گاهی بی پولی حساسیتم برروی بهداشت و تمیزی را نیز تحت شعاع قرار می دهد.
وی که تمامی شب های این سالها را در خیابان ها گذرانده، درخصوص چگونگی گذراندن اوقاتش می گوید: سالهای گذشته عمدتا با کتاب هایی که کتابخانه مخبر و یا از دوستان در اختیارم قرار می گرفت به مطالعه می پرداختم اما دراین سالها چشمانم کمسو شده اند و دیگرقادر به مطالعه نیستم چرا که چشمانم نیازمند عینک است و همین عینک هزینه های خاص خودرا نیاز دارد که از عهده اش بر نمی آیم ضمن اینکه اعتبار کارت ملی ام نیز به پایان رسیده که برای تمدیدش نیز پولی ندارم.
هاروت که دیگر ثبت احوال و بهزیستی و سایر ادارات شهرستان نیز وی را کاملا می شناسند، اضافه می کند: این سالها بیشتر اوقاتم را با رادیوی کوچکم پر می کنم و به شنیدن اخبار واتیکان و ارمنستان می پردازم، البته دیدارهای کوتاه در کنار برخی آدم هایی همچون علیرضا قادرپناه که در این سالها با آنها آشنا شده ام نیز از دیگر برنامه های روزانه ام است.
وی در پاسخ به این پرسش که آرزویت چیست می خندد و می گوید: دیگر از من گذشته که در هفتادسالگی آرزویی داشته باشم. در تمام این سالها دلم می خواست به ارمنستان بروم اما قسمت نبود و حالا سالهای سال است که به این سبک زندگی عادت کرده ام چرا که رفتن به ارمنستان هم هزینه های زیادی می خواهد .ازطرفی درایران حداقل تحت پوشش بهزیستی هستم در حالی که در ارمنستان قطعا چنین کمک دولتی به من نخواهد رسید چرا که درحال حاصر بسیاری از زیرساخت های ارمنستان وارداتی از ایران است.
موسیو هاروت، کارتن خواب دوست داشتنی و مسیحی دزفول که میگوید دزفول را بسیار دوست دارم درپاسخ به این پرسش که چرا در سالهای شاغل بودنش پس انداز نداشت و تلاشی برای تغییر زندگی اش نکرد، توضیح می دهد: متاسفانه هیچوقت نتوانستم درست و منطقی تصمیم بگیرم و البته دراین بین هیچکسی را نداشتم که بخواهد در برنامه ریزی زندگی کمکم کند. قبول دارم که از قوه عقل ومنطقم به درستی استفاده نکردم و عاقبتش هم این زندگی کارتن خوابی و دربدری در خیابان ها شد و دیگر هرچقدر هم گریه کنم و غصه بخورم گذشته بر نمی گردد و سنم نیز قد نمی دهد که به دنبال بستگان و وطنم بروم.
وی در خصوص مهمترین نیاز و خواسته اش عنوان می کند: دلم می خواهد مکان مناسبی برای خوابم فراهم شود وهزینه کمی که بتوانم با آن زندگی روزمره ام را بچرخانم هرچند شهردار دزفول برای اجرای طرح ساماندهی کارتن خواب ها به ملاقاتم آمداما من به اینگونه کمپ ومکان ها حس خوبی ندارم.